
عبداله آقاسی
شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش
پروفایل شهید
پروفایل شهید




زندگینامه شهید عبداله آقاسی
شهید عبدالله آقاسی در شهرستان زنجان در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. پس از سپری نمودن تحصیلات اولیه و اخذ مدرک دیپلم از طریق شرکت در کنکور ورودی دانشکده افسری در تاریخ 1356/07/01 به استخدام ارتش در آمد. پس از طی دوره سه ساله دانشکده افسری در تاریخ 1359/07/01 در رسته مهندسی به درجه ستواندومی نائل گردید. پس از طی دوره مقدماتی رسته مهندسی در مرکز آموزش مهندسی بروجرد به لشکر 16 زرهی قزوین اختصاص یافته و در آنجا مشغول انجام وظیفه گردید.
سرانجام شهید آقاسی در تاریخ 1360/02/26 در منطقه کردستان در عملیات پاک سازی بر اثر اصابت درگیری مستقیم دشمن ضد انقلاب به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در مزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
وصیتنامه شهید عبداله آقاسی
مرگ حق است و سرانجام زندگى انسان روزى متولد ميشود و اين تولد اجبارى است و روزى ميرود و اين نحوه مردن ميتواند انتخابى باشد.امروز روزى است كه ما براى استقلال و آزادى قيام نموده و از جان نيز ايثار مىكنيم،امروز روزى است كه ما درگير يك جنگ تحميلى شدهايم البته پس از هزاران حيله و دسيسه كه براى نابودى انقلابمان امپرياليسم بكار بسته و در آخرين نيرنگ پافشارى عجيبى بخرج ميدهد . ما بايد روزانه بر تلاشمان بيفزائيم تا سربلند و پيروز شويم . من يك سرباز اسلامم و فرماندهم امام خمينى است،بپا خواسته و در پس امام خويش همچون چشمه جوشانى كه از كوهستان سخت و سنگلاخ با زحمات فراوان سنگها را كنده و در پيمودن ره تا مقصد هيچگونه ايستايى را نمىپذيرد و همچنين پويا مىماند ، حال اين است مرزبانى و نگهبانى اين انقلاب را به ما جوانان اين نسل سپرده است والبته بايد گفت كه حسين(ع) سرور آزادگان اين جمله را در تاريخ براى ما به وديعه گزارده است كه بعد از كشته شدن تمامى ياران خود در عاشورا باز چنين ميگويد كه آيا يارىكنندهاى نيست كه مرا يارى كند و ما بايد امروز به يارى و كمك فرزند خلف حسين خمينى بتشكن بپا خيزيم،امروز روزى است كه بايد با پرچم لا اله الاالله صداى مستضعفين را رساتر نموده و به گوش جهانيان برسانيم كه با نغمه شيواى الله اكبر بتهاى زمانه (امپرياليسم، سوسياليسم،كمونيسم) را نابود كنيد ،روزى است كه بايد مثل سلمان كه با دهان روزه سنگر و خندق ميكند و شخصى از اصحاب رسول خدا بيهوش شده بود كه پيغمبر با دست مبارك خويش كلنگ را گرفته و با 3 ضربهاى كه براى كندن سنگ سختى زد در هر ضربه جرقهاى جهيد و سلمان گفت اى رسول خدا اول فتح كجا است، و ضربه دوم فتح كجا ؟ اين ايمان است كه سرنوشت ميسازد و ساخت يعنى آن حكومت صدر اسلام را چنين ايمانهايى ساخته است.
اما مادر عزيزتر از جانم بعد از دستبوسى شما اميدوارم كه حالتان خوب و كسالتى نداشته و مادرجان زحمت مرا زياد كشيدهاى حلالم كن، درود بر شما مادر كه فداكاريها براى ما نمودى و ما را بزرگ نمودى كه البته مادر خداى بزرگ شما را اجر خواهدداد، و اى برادر حال شما نيز به عنوان پدر برايم بودهاى و سالها زحمت برايم كشيدهاى و حال شما نيز حلالم كن،زهرا جان شما هم مرا حلال كن و همچنين آذر خانم ،مهين خانم نيز به نوبه خود حلالم كنيد ،براى همگىتان طول عمر و عزت و احترام آرزو دارم،و اما شهيد قلب تاريخ است و امروز ايران ما با نام شهيدان زيباتر است كه چون آتشفشان جوشانى براى آزادى و احياى دين جوانان اين وطن جان مىبازند.
من نيز از خدا ميخواهم كه مرا جزو شهيدان قرار دهد البته شهيد مقامى است والا كه شايد من لايق نباشم.
فقط مقدارى پول در دفترچهاى نزد مصطفى دارم و نيز حقوق 3 ماهم از بهمن 59 به بعد از بانك سپه دانشكده افسرى طلب دارم،بدهى به كسى ندارم،و طلب نيز از كسى ندارم.اگر زنده برنگشتم بعد از مرگ حقوقم تماما به مادرم تعلق دارد .دفنم اگر امكان داشت در تهران و در صورت غيرممكن بودن در هر حال خاك پاك و خوشبوى ايران باشد اشكالى ندارد، انالله و انا اليه راجعون از خدائيم و بسوى خدا بازگشت خواهيم گشت.بعد از مرگ زندگى ديگرى راآغاز خواهيم كرد، در آخر از تمامى دوستان و آشنايان و آنانكه بيشتر از مادر و بهتر از پدر برايم زحمت كشيدهاند حلاليت مىطلبم و آنها را به خدا مىسپارم.
مرگ در راه وطن حجله دامادى ماست زندگى زير ستم مانع آزادى ماست
به اميد پيروزى اسلام بر كفر
20/1/60 عبدالله آقاسى